ذکر دو حدیث ار امام رضا(سلام الله علیه) و
احادیث دال بر ذم و ردّ تصوف
4- به سند صحیح از « بزنطی» و« اسماعیل بن بزیع» از امام رضا (سلام الله علیه) روایت کرده اند که فرمودند:
« من ذُکر عنده الصوفیه و لم ینکرهم بلسانه و قلبه فلیس منّا و من أنکرهم فکأنّما جاهد الکفار بین یدی رسول الله ص» ۱
« هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و به زبان و دل انکار ایشان نکند، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید گویا این که در راه خدا در حضور رسول خدا (صلی الله علیه وآله) با کفار جهاد کرده است.»
از این روایت استفاده می شود هر فرد شیعه موظف است اگر در حضور او از صوفیه ذکری به میان آید، با زبان و دل آن ها را تقبیح نماید و اگر کسی نسبت به این موضوع بی تفاوت باشد، بلکه کلمات کفر و باطل آن ها را حمل بر صحت کند، شیعه و پیرو اهل بیت (سلام الله علیهم) نیست.
5- به سند معتبر از « حسین بن سعید» روایت شده که گفت:
سألت أبا الحسن (سلام الله علیه) عن الصوفیه و قال: « لا یقول أحد بالتصوف الّا لخدعه أو ضلاله أو حماقه و أما من سمّی نفسه صوفیاً للتقیه فلا اثم علیه و علامته أن یکتفی بالتسمیه فلا یقول بشیء من عقائدهم الباطله.» ۲
از حضرت رضا (سلام الله علیه) سؤال کردم از حال صوفیه؟ فرمودند: « کسی قائل به صوفیه نمی شود مگر از روی خدعه و مکر یا جهالت و حماقت ولیکن اگر کسی از روی تقیه خود را صوفی بنامد، تا از شر آنان در امان بماند بر او گناهی نیست به شرط آن که از عقائد باطل شان چیزی نیاموزد.»
این روایت صراحت دارد بر این که به هیچ وجه جایز نیست کسی خود را صوفی بنامد، مگر از روی تقیه و مطلق عقائد آن ها را باطل بداند و اگر احیاناً یک دسته صوفی سالم وجود داشت که عقائد آن ها صحیح بود، امام می فرمودند از آن ها بودن اشکال ندارد.
6- در کتب معتبر روایت کرده اند از امام حسن عسکری (سلام الله علیه) که فرمودند: از امام صادق (سلام الله علیه) از حال" ابو هاشم کوفی"- بنیانگذار تصوف در اسلام- سؤال کردند، فرمودند:
« إنّه کان فاسد العقیدة جدّاً و هو الذی إبتدع مذهباً یقال له التصوف و جعله مفرّاً لعقیدته الخبیثه.» ۳
« ابو هاشم کوفی جداً فاسد العقیده است او همان کسی است که از روی بدعت مذهبی اختراع کرد که به آن تصوف گفته می شود و آن را قرارگاه عقیده ی خبیث خود ساخت.»
در بعضی از روایات به سند دیگر آمده است که فرمودند:
« و جعله مفرّاً لنفسه الخبیثه و اکثر الملاحده و جنّه لعقائدهم الباطله.» ۴
« و آن را گریزگاهی از برای عقیده ی خبیث خود و اکثر بی دینان و سپری از برای عقائد باطل ایشان قرار داد.»
از این روایت معلوم می شود عقیده ی تصوف « ابو هاشم کوفی» انکار دین و آیین بود. و چون جرأت اظهار آن را نداشت، لذا به تصوف گفت به حق واصل شده را تکلیفی نیست و آن را گریز گاهی برای خود و اکثر بی دینان قرار داد.
[1] - الإثنی عشریه، ص32- حدیقة الشیعه، ص 563 - سفینة البحار، ج2، ص57 - شرح نهج البلاغه خویی، ج6،ص304.
[2] - الإثنی عشریه، ص31- سفینة البحار، ج2، ص58. سید محمد باقر خوانساری در روضات الجنات در ترجمه حسین بن منصور حلّاج و نیز سید نعمت الله جزایری به سند معتبر از شیخ مفید این روایت را نقل کرده اند.
[3] - الإثنی عشریه، ص32- حدیقة الشیعه، ص 564.
[4] - حدیقة الشیعه، ص 564.
صوفی و صوفیه از اصل مشکل دارد. از ریشه خراب است. چرا؟ چون هدفی ندارد. اگر هم دارد گمراهی است. چون ائمه علیهم السلام با آن ها مخالف اند. چون علما با آن به مبارزه پرداخته اند. قصد ما بررسی اصل تصوف و نظرات مختلف درباره ی آن است. به امید هدایت یافتن تمامی دراویش.